یه تمنا...
نمی دونم تاحالا منتطر چیزی بودی یانه....
منتظر یه اتفاق....
برای اتفاق افتادنش دیوونه ایت می کنه....
روزا برای شب شدن جون می دن....
و عقربه ها هم برای جلو رفتن جون می کنن.....
من دیگه حوصله ی نشستن سر کلاس زبان و ریاضی و دینی و زبان و فارسی و هندسه رو نـــــــــــــــــــــــــــــــــدارم.....
لطفا عیــــــــــــــــــــــد شو....
خواهش می کنم...
باتمام وجود دارم درخواست می کنم....
[ سه شنبه 89/12/24 ] [ 7:36 عصر ] [ دردونه ]
[ نظرات () ]